جدول جو
جدول جو

معنی باریک گیر - جستجوی لغت در جدول جو

باریک گیر
(شِ کَ نَنْ دَ / دِ)
سخت گیر. کسی که در کارها بسیار خرده گیرد: مرد (بوالحسن عراقی) دبیر سخت بدخو بود و باریک گیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 549). و چنان گفتند که زنان او را دارو دادند که زن مطربۀ مرغزی را بزنی کرده و مردی سخت بدخو بود و باریک گیر. (ایضاً ص 549) ، بمعنی تمییز کردن و تفرقه نمودن میان دو چیز باشد. (برهان) (جهانگیری). تمییز و تفرقه. (غیاث) (جهانگیری) (دمزن). بمعنی تفرقه کردن میان دو چیز. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی تمییز و تفرقه در نسخۀ دیگر دیده نشده. (انجمن آرا). فرق کردن. (سروری). و در جهانگیری به معنی تمیز و تفرقه گفته چنانکه گذشت در نسخۀ دیگر دیده نشده. (رشیدی). فرق و تمیز. (شعوری ج 1 ورق 165). فرق کردن باشد چنانکه کمال الدین اسماعیل گفته است:
کسی که دست چپ از دست راست داند باز
به اختیار ز مقصود خود نماند باز.
(از انجمن آرا) (آنندراج) (معیار جمالی).
، بمعنی بازماندن وواماندن. بمعنی نارسیده هم هست. (برهان) (آنندراج) (دمزن). واماندن و نارسیدن. (سروری) (شعوری ج 1 ورق 165).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریک بین
تصویر باریک بین
کنجکاو، زیرک، باهوش، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس، برای مثال اجل چون به خونش برآورد دست / قضا چشم باریک بینش ببست (سعدی۱ - ۱۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باران گیر
تصویر باران گیر
سایه بان و هرچه مانع ریختن باران بر سر مردم باشد
فرهنگ فارسی عمید
(کَ مَ)
آنکه میانی لاغر دارد. باریک میان متناسب اندام. نازک میان.
لغت نامه دهخدا
پارچه یا فرشی که تارهای ظریف دارد، فش، فشوش، گلیم درشت باریک تار، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ رَ دَ / دِ)
آنکه خیال بیهوده کند و بدان روز بروز نزارتر و لاغرتر شود:
زین حروفت شد خرد باریک ریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس،
مولوی،
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس،
مولوی،
لغت نامه دهخدا
(فِ)
آنکه اندیشۀ لطیف دارد. آنکه فکری دقیق دارد
لغت نامه دهخدا
آنکه در کار خود دقت دارد. ماهر. چربدست. استاد. کسی که کارهای ظریف و دقیق کند. صنع درزی یا باریک کار. صنعالیدین (ص یا ص ی د یا صنیعالیدین، مرد چربدست باریک کار ماهر در پیشۀ خود. صناع الیدین، ماهر باریک کار چربدست، در پیشه و کار خود. صنیعالیدین، چربدست و ماهر در پیشۀ خود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِ وَ دَ / دِ)
آنکه به امعان نظر بنگرد چو ستاره شناس و مانند آن، (آنندراج)، آنکه به امعان نظر بنگرد، (ارمغان آصفی)، رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 140 شود، باهوش و زیرک، (ناظم الاطباء)، زیرک و هوشیار، تیزنظر، دقیق، فطن، (مهذب الاسماء) (دهار)، مدقق، صحصح، صحصوح مرد رسادانای امور، باریک بین، (منتهی الارب)، ظریف بین، پر از فراست، ظرافت، (دمزن)، کسی که در حرکات بستگان و دوستان دقیق میشود و جزئیات را دیده دل تنگ میگردد: فلان باریک بین است و از دوستان خود زود دل تنگ میشود، (فرهنگ نظام) :
حکیمان باریک بین بیش از آن
که رنجانم اندیشۀ خویش از آن،
نظامی،
ز غمزه لعل داران کمان ساز
همه باریک بین و راست انداز،
نظامی،
شه از رای دانای باریک بین
ز خجلت سرافکنده شد بر زمین،
نظامی،
اجل چون بخونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست،
سعدی (بوستان)،
بخون کسی چون اجل برد دست
قضا چشم باریک بینش بست،
سعدی (بوستان)،
رای باریک بین خسرو حشمت آیین متوجه انقیاد باریک شده، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 492)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باریک بین
تصویر باریک بین
خرده بین دقیق کنجکاو، زیرک هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران گیر
تصویر باران گیر
سایبانی که برای پناه بردن از باران سازند ساباط جلو عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باریک بین
تصویر باریک بین
خرده بین، کنجکاو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
ضيّق الأفق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
Narrowminded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
d'esprit étroit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
вузькомислений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
mtazamo finyu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
узколобый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
engstirnig
دیکشنری فارسی به آلمانی
دقیق، ظرافت، دقیق و موشکاف
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
تنگ نظر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
সংকীর্ণমনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
좁은 사고의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
dar görüşlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
wąskoumysłowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
狭量な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
צַר-רָאוֹת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
संकुचित मानसिकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
berpikiran sempit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
bekrompen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
de mente estrecha
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
di mentalità ristretta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
de mente estreita
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
心胸狭窄的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باریک نظر
تصویر باریک نظر
ความคิดแคบ
دیکشنری فارسی به تایلندی